یادداشتی در باب نوشتن و عاشقی

نوشتن رابطه عاشقانه است .حفظ آن نیاز به تلاش و ممارست دارد.نوشتن اگر عشق باشد چنان وطن است ،البته وطنی که آنقدر عاشقش هستیم که حاضریم از تمام آب و خاک این وطن حراست کنیم.برگردیم به رابطه عاشقانه.در هر رابطه عاشقانه ای هر چقدر هم که گرم باشد،قدری رنج های عاطفی وجود دارد.ما دعوا می کنیم،قهر می کنیم،گاهی فحش می دهیم،سرد می شویم.با همه این ها متاثر می شویم که چرا این گونه رفتار کرده ایم و پشیمانیم.

نوشتن هم شبیه آن است،روزهایی به آن بی اعتنا می شویم،حوصله اش را نداریم،نسبت به آن معشوق سرد و بی تفاوت می شویم و دیگر با او صحبت نمی کنیم و لاس نمی زنیم.اما تفاوتش با رابطه عاشقانه در این است که وقتی با شریک زندگی مان مدام تنش و دعوا داریم و یا در طلاق عاطفی به سر می بریم،خیلی سخت دیگر می توانیم رابطه را بازسازی کنیم و از نو شروع کنیم.شاید باید خیلی زور بزنیم.نمی گویم نمی شود،چرا می شود اما اگر عمیق شده باشد نیاز به مداخله روانشناس و مشاور دارد.

اما نوشتن،معشوقی است که با وجود همه بی مهری ها و بی اعتنایی ها بی منت و بی توقع همیشه با ما مهربان و خوشرو است و آغوشش به روی ما باز است.نوشتن ما را رها نمی کند،وقتی که به او پناه آورده ایم.نوشتن حتی بعد از  مدت های مدید هم با ما خوب است و از ما طلاق نمی گیرد یا اصطلاحا کات (break up)نمی کند.

وقتی که می نویسم،ناخودآگاه سعی می کنم که در نوشته هایم صداقت را جاری کنم.این به معنای تعریف از خویشتن نیست.من معمولا در هنگام نوشتن خیلی راحت هستم و نمی توانم جزء این باشم.چون حس می کنم غیر از این باشد،نوشته هایم به دل نمی نشیند.

همیشه از بچگی عاشق نوشتن خاطرات و یادداشت کردن وقایع روزانه بوده ام.این عشق تا بزرگسالی با من رشد کرد.هرچند که هنوز نتوانسته ام نوشتن را برای خودم یک حرفه کنم و از آن درآمدی کسب کنم.بی شک راه بسیاری برای رسیدن به این مرحله وجود دارد.می دانیم که در حرفه نویسندگی نانی وجود ندارد(البته اگر هنوز به صورت سنتی نویسندگی  می کنیم و تولید محتوای آنلاین و شبکه سازی انجام نمی دهیم)اما شرط اول رسیدن به هر موفقیتی و قدم گذاشتن در آن حرفه، عشق است.من عاشق نوشتن هستم..هرچند که خیلی هم تمرینم کم است.